۱۳۹۴ تیر ۸, دوشنبه

شرط بندی بر سر اسب مرده - ع. طارق


داستان سگ‌دعوای باندهای مافیایی نظام آخوندی، بر سر موجودیت حکومت برآمده از قعر دوزخشان، مانند داستان شرط‌بندی بر سر اسب مرده است. روزی نیست که در این مورد قلم به مزدان و چماق به دستان دو جناح به هم نتازند و چنگ و دندان نشان ندهند.
مذاکرات به سرانجام نرسیده و پا در هوای اتمی از جمله مسایلی است که دو جناح را دائماً به هم درگیر نگه می‌دارد. در این رابطه هر چه به ضرب‌الاجل هسته‌یی نزدیک می‌شویم، بحرانها و تنشهای رژیم سیر صعودی طی می‌کند.

دلواپسان اشک در آستین و استخوان چرخانان از این بیم می‌دهند که مبادا زهر اتمی به ولی‌فقیه تحمیل شود و همه رشته‌های رژیم یکشبه پنبه شود.
توسل به بوق وکرنا و راه‌اندازی کارناوال مرگ، کفن پوشی و شعار از حیز انتفاع افتاده و پوشالی مرگ بر آمریکا، پناه بردن به‌خاطرات دوران جنگ ضدمیهنی و اونیفورم پوشی سبزعلی رضایی و همزمان بالابردن رقم اعدام تماماً در این راستا هستند.

آنها به‌خوبی از سناریوی سقوط حکومت سابق عراق باخبرند و کل نظام را از چنین عواقبی می‌هراسانند. آنها خوب می‌دانند که بازرسیهای از قبل اعلام نشده و آنی می‌تواند پته اتمی رژیم را روی آب بریزد و اطلاعات مراکز نظامی و موشکی آن را برملا سازد. آن وقت مجبورند هم چوب را بخورند و هم پیاز را. هم نیش اتمی نظام کشیده شده است و هم باید در موضع ضعف با گزینه نظامی روبه‌رو شود؛ آن هم در شرایطی که اسرار نظامی توسط بازرسان لو رفته است.
در این سناریو، حتی اگر توافقی به‌عمل آید، موقت و به ضرر رژیم خواهد بود؛ در پی خود باعث فعال شدن سایر پرونده‌ها از قبیل حقوق‌بشر و تروریسم خواهد گردید. چه بسا تحریمها را ابقا کرده و به دامنه آنها بیفزاید.

نگاهی از صفحه اول تیرماه یک ورق‌پاره‌های حکومتی به‌نام «سیاست روز» در این زمینه گویاست.
محسن جلیلوند: «آمریکایی‌ها صرف‌نظر از این‌که دولت اصول‌گرا، اصلاح‌طلب یا معتدل در ایران بر مسند کار است تمایلی به توافق با ایران ندارند چرا که آنها در سطح استراتژیک عمل می‌کنند و با انقلاب اسلامی مشکل دارند. آمریکا می‌کوشد بلایی را که بر سر عراق در سال ۱۹۹۱ آورد در ایران اجرایی کند لذا آنها تلاش دارند شرایط را به سمتی ببرند که ایران را مجبور به امضای توافق ننگینی کنند».

در نقطه مقابل جناح دیگر، کل نظام را از عواقب کمرشکن تحریمها و نیز انفجار اجتماعی پرهیز می‌دهد و به نوش جان کردن زهر اتمی ترغیب می‌کند. این جناح با پنهان شدن پشت دفاع از شرکت بانوان در ورزشگاههای کشور سعی می‌کند چهره خود را برای طرف حسابهای بین‌المللی بزک کند اما در عمل تا آنجایی که به سرکوب و مهار اعتراضات اجتماعی برمی‌گردد با جناح حریف همسو و همداستان است. ترساندن ولی‌فقیه و دلواپسان از «تخلیه انرژی» زنان و جوانان (و در واقع همان پتانسیل رو به تزاید انفجاری جامعه)، به نمایش گذاشتن وحشت کل رژیم از خطر عاجل سرنگونی است. یعنی در واقع قبل از هر چیز بحث، بر سر موجودیت یا بود و نبود کل دستگاه است.

سر مقاله مردم‌سالاری: «این چه درایت و کیاستی است که از خود نشان می‌دهیم‌؟ مگر زنان و دختران ما به میعادگاه نماز جمعه نمی‌آیند؟ پس چرا به ورزشگاه نروند، وقتی که نمی‌گذاریم و هدایت نمی‌کنیم که انرژی خود را در ورزشگاه و عرصه موسیقی تخلیه کنند، تخلیه انرژی را به عرصه اجتماع می‌برند و در آن صورت موجب زحمات و مصایبی می‌شوند و جامعه نیز مجبور می‌شود که چندین برابر حالت طبیعی، هزینه بپردازد‌. این‌ها همه منهای فشارهای بین‌المللی بر جامعه ایران است که بارها تجربه کرده‌ایم و رنجهایش هنوز بر دوش ناسور ماست و هزینه‌های سنگینش را می‌پردازیم».

«زحمات و مصایب و پرداخت و هزینه‌های سنگین»، چیزی جز یادآوری صحنه‌های شورانگیز قیام 88 و عواقب غیرقابل جبران آن برای رژیم نیست. این جناح که به‌خوبی می‌داند که زنان و جوانان نیروی محرک اصلی قیام و سلسله جنبان آن هستند. می‌خواهد در نقش سوپاپ اطمینان خود را حامی زنان و.. نشان دهد.

هر دو جناح در حقیقت دارند روی اسب مرده‌یی به‌نام موجودیت نظام شرط‌بندی می‌کنند. باندهای رژیم چه به بازرسی از مراکز نظامی تن بدهند چه ندهند. چه زنان و دختران را به ورزشگاهها راه بدهند یا ندهند، چه به آمار اعدامها اضافه کنند، چه نکنند، چه به کارناوال مهوع استخوان چرخانی پناه ببرند، چه نبرند، آنچه در دو سر طیف در تقدیر است، چیزی جز سرنگونی تام و تمام رژیمشان نیست. از هر طرف که بروند، به هر تشبثی که روی بیاورند سرانجام سرشان محکم به دیوار سرنگونی خواهد خورد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر